ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

عکسهای 11 ماهگی نفسم...

دخمل مظلومم..   بفرمایید میوه..!! ستایش و دوستش ریحانه.. ای بابا اینا چقد عکس میگیرن؟؟؟؟؟ چه چاقاله ای خوردیم امروز..!! هی روزگار!!!!!! نترس مامانی اون بچه ها با تو کار ندارن!قربون اون لبات بشم! آخ جون بابایی اومد.. آب بازی کنار جوی آب.. وایییییی چه آب سردی! توروخدا فقط ژستشو نیگا!! این چیه بهم آویزونه؟!! وایستا ببینم اینجا چی داره.. این دیگه چیه ؟چه سفته؟؟؟؟؟ پا شم برم بابا!از کاروزندگی افتادم!!!همون خاکای باغچه بهتر بود؟؟ مامانی عجب کفشای جوادی داری ها!!!!!!!!! مامان: حالا ناراحت نشو مامان .شوخی کردم بخندیم!هههههههههه ...
31 ارديبهشت 1391

یازده ماهگی ات..

ستایشم از امشب شمارش معکوس شروع میشه.. آره عزیزم تو امشب 11 ماهه شدی.. یعنی فقط 30 روز دیگه به سالروز شکفتنت باقی مونده.. خدای من پارسال این موقع چه حالی داشتم..رفته بودم تو 9 ماهگی.. دیگه شده بودم پا به ماه.. چقد شیرین بود..همه , همه جوره هوامو داشتن,هواتو داشتن! دیگه از انتظار خسته شده بودم.دلم می خواست هرچه زودتر صورت ماهتو ببینم. هر شب با بابایی از تو میگفتیم.دلمون می خواست بدونیم چه شکلی هستی.از برنامه هامون برای تو حرف میزدیم! همش میگفتیم سال دیگه این موقع یه دخمل خوشگل داره از سروکولمون بالا میره.. سال دیگه این موقع یه کوچولوی بهشتی پیشمونه که خونه رو پر از عطر بهشت کرده و.. وامسال خدارو بی نهایت شکر که به آرزوها...
30 ارديبهشت 1391

دی دی..

داشتم تو آشپزخونه ظرف میشستم.. مثل همیشه اومدی به پاهام دست گرفتی و پاشدی.. تو اون چشای نازو معصومت نیگا کردم و بهت لبخند زدم و.. دامنمو گرفتیو تکون دادی و گفتی :"دی دی".. نمیدونی چقد جا خوردم از این کلمت! بدون اینکه شیر آّبو ببندم ,بغلت کردم و رو سینم فشارت دادم و غرق در بوست کردم.. همینطوری به لباسم چنگ میزدیو میگفتی"دی دی"! ای خدا عشق این زبون کوچولوتم که امروز بهم میگفت:"مانی". ستایش نمیدونی چه جیملی شدی دخترم. چند روزیه,وقتی شیر میخوری دقیق تر بهت نیگا میکنم.آخه شال دیگه همین موقع باید از شیر بگیرمت. خیلی سخته.آخه چطوری؟من با شیر خوردن تو آرامش پیدا میکنم. نمیتونم تصور کنم که تو دیگه شیر نخوری و وابستگیت به من کم ب...
28 ارديبهشت 1391

بده,بستون..

هر چیزی که به دستت میاد میگیری به سمت ما و و سرتو به سمت پایین تکون میدی .یعنی بگیرش وقتی ازت میگیریم زود دستتو دراز میکنی میگی:"ته"(با کسره)  یعنی:"بده" اگه خوراکی دستت باشه میاری به سمت دهنمون تا بخوریمش و وقتی که خوراکیت تموم میشه الکی دست خالیتو میاری جلو و میگی:"اا"(با فتحه).یعنی بخور!!!!!!!!! آخه من از زرنگی تو فلفلی چی بگم؟آخه تو از کجا میدونی که میشه ادای خوردن رو هم درآورد.وااااااای من که تو کارای تو موندم.اصلا مخم نمیتونه درک کنه که تو انقد زرنگ و بلایی! می خوام فدای تک تک این کارات بشم من همه زندگی مادر! وقتی که همه وسایل دکوری جمع میشه به خاطر کنجکاویای تو , به قول قدیمیا حتی دسته هاونمونو باید آویزون کنیم به...
28 ارديبهشت 1391

قاشق..

قاشقو پر برنج می کردی و میاوردی سمت دهنت ولی یه جوری تو دهنت میزاشتی که همش میریخت و فقط یه دونه برنج به دهن نازت میرسید! دیگه کم کم می خوای واسه خودت مستقل بشی و اینا نشانه هاشه عروسک! خوب تو مستقل بشی پس من به کی برسم؟ من به کی غذا بدم؟به کی آبه بدم؟.. اون دستای کوچولو ماشالله انقد قوی شده که دسته هاونو می گیره و میاره بالا!! عزیزم الهی من فدای اون دستای کوچولو و ظریف! خدارو هر روز بی نهایت شکر میکنم که سالمی و هر روز کارایجدید یاد میگیری. بیا با هم,با اون دل پاک و معصومت,واسه همه نی نی هایی که مشکل دارن دعا کنیم که انشالله زود خوب بشن و مامان و باباهاشون از ناراحتی و غصه در بیان.الهی آمین   10ماه و 25 روزگی &nb...
27 ارديبهشت 1391

کخخخ...

امروز یه چیزی تو دهنت بود..آروم تو گوشت گفتم :"کخه مامان درش بیار!" و دستمو گرفتم جلو دهنت.. یه دفه تو سرتو آوردی جلو و شیء داخل دهنتو انداختی تو دستم.یه دونه کشک بود. الهی مامان فدات بشه که "کخ  "میکنی عزیزم! عاشق این همه نازو اداتم عسلم!   10 ماه و 24 روزگی
27 ارديبهشت 1391

مادر یعنی...

مادر یعنی یه روح لطیف و دریایی.. مادر یعنی یه دل پر از اضطراب و دلهره.. مادر یعنی ذوق بزرگ شدن فرزند.. مادر یعنی خواستن همه خوبی ها برای ما.. مادر یعنی شب بیداری بدون منت و با لذت.. مادر یعنی تب فرزند=مرگ مادر.. مادر یعنی معنای واقعی و تمام عشق.. مادر یعنی تمام خوبیها یک جا.. مادر یعنی... نمیتونم وصفت کنم مادرم فقط میتونم بگم که همیشه دوستت دارم و داشتم و خواهم داشت.. میدونم به پای عشق تو به ما نمیرسه ولی از من بپذیر..  به خاطر همه زحمتهایی که برام کشیدی سپاسگزارم .. و از همه اذیت هایی که به تو روا داشتم. خدای ناکرده بی احترامی .یا گله ای واقعا ازت عذر خواهم.. حالا میفهمم که دل دریایی داشتی که همه بدیهای منو ...
26 ارديبهشت 1391